سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف - جنبش عدالت خواهی دانشگاه صنعتی شریف

مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]

 RSS 

کل بازدید ها :

30563

بازدیدهای امروز :

3

بازدیدهای دیروز :

6


درباره من


لوگوی من

جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف - جنبش عدالت خواهی دانشگاه صنعتی شریف

 پیوندهای روزانه

گروه جنبش عدالت خواهی شریف [19]
وبلاگ داخلی جنبش عدالت خواهی شریف [24]
[آرشیو(2)]


 اوقات شرعی

 جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!


اشتراک

 


نوشته های قبلی

جزوات و مقالات جنبش
آبان 85
آذر 85
زمستان 1385
پاییز 1385


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

جمعه ی آخر رمضان، انتهای شرقی خیابان آزادی، جمعیت.

می شنوم:" یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" ...تکرار میکنم:" یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" . دلم هم با من تکرار کرد، حتی چند بار هم بدون من!

می شنوم: "ال... اکبر" ...تکرار می کنم :" ال... اکبر"دلم فکر کنم ولی ساکت باشد...

می شنوم :" وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" ...تکرار نمی کنم ؛ دوست ندارم دروغ بگویم . از کوتاهی نگاهم احساس حقارت می کنم، مگر حتماً باید به انضمام کلاه آهنی و آریجی باشی ولابد مقابل  تانک تا حکم جهاد را سنس کنی؟!

حکم جهاد را همان روزی دادند که اتفاقاً بند پوتینها داشت باز می شد!(پیام امام )یا اصلاً بگو همان ?? سال قبل که ادعای "در انداختن طرح نو"ایران را را تاریخ ثبت کرد، ... طبیعتاً طرح نو نرم افزارهایی می خواست و سخت افزارهایی، فوریت نیازهای سخت افزاری - بهمراه قحط نیرو - نخبه های نرم افزاری نهضت را پای سخت افزار خرج کرد! و ناچار نرم افزار سپرده شد به دانشگاه...سیستمی که ورودی اش شده خروجی های کلاسهای کنکور تضمینی و مدارس غیر انتفاعی و ...و نهایتاً فیلتر قناس کنکور. و خروجی اش پیروزی های پی در پی ربوکاپ و مدالهای المپیادهای "علمی" گوشه و کنار جهان،...، بعلاوه ی ورودی های کنکور مقطع بعدی ، چشم به راههای پذیرش ام ای تی ،لیسانسه های پرتوقع ناکارآمد - و البته بدون کار مانده - ، ... و غرورانگیزترین محصولش هم انبوه پیپر های منتشره از استاد یا دانشجو، پاسخی - با تمام وجود - به سوالات علمی ـ تخصصی صنعت قطبهای اقتصادی جهان و البته از بودجه ی پژوهشی یک کشور جهان سوم!!! در ازای نشانی و لقبی و سوتی و کفی ... بعبارت واضح تر : بهره کشی هرچه بیشتر از سخت افزار (سیستم آموزشی) کشورمان در اجرای مو به موی نرم افزارهای(محتوای آموزشی) سارشی آنهایی که روزگاری دهان ا.و بود و مشت محکم ما(!). و با این اوصاف لابد منتظر ظهور موسی ای در دامن فرعونیم! و زهی تصور باطل، که فرعون هم از یک سوراخ ، دو بار گزیده نمی شود!

پس تا اینجا رسیدیم به دانشجویی که ملتفط این موضوع شده که ظرفیت یک "سلف سرویس علمی" تا کجاست؟ و توقع تولید نرم افزار از همان جریانهای "خودجوش" دانشجوییست. پس سرش را بالا می آورد تا ببیند، کلانتر و اجتماعی تر - چنان که ابتدایی ترین لازمه ی ماموریتی اینقدر سنگین است - بالاتر و بازهم بالا تر و "تق!" ، ببخشید "سقف"ی بنام جناحهای سیاسی را فراموش کردم! ...

اینکه چه کسی خواسته است که "حد اشباع " درک و درد دانشجو  حتی از احزاب پایین تر نگه داشته شود ؟ (در اندازه ی  این تشکل چه کرد و دبیر فلان جمعیت چه گفت و ...)مجال بحث دیگری می طلبد . روی این قلم با مایی ست که ته دلمان - بفهمی نفهمی - شرمنده ایم از همه ی آنهایی که توی مدارس سه شیفته با چهل، پنجاه نفر همکلاسی دیپلم گرفتند ـ یا حتی نگرفتند! ـ تا من وشما - از کانال سمپاد یا غیر آن - "شریفی" شویم ... مایی که شاید بدمان نیاید اگر روزی بتوانیم درصدی را از اینهمه آمپری که طی حداقل چهارده پانزده سال تحصیل(؟!) از جامعه ی محروم سخاوتمندمان کشیده ایم به سیستم برگردانیم، کاهی را از کوهی که بر گرده اش بار کرده ایم ، خودمان بردایم.

ما متعلق به آینده ایم - آینده ی همین مردم - و طبعاً "دیروز" و "امروز" فقط پله هایی هستند که بر فرازشان بیاستیم و پله های بعدی تاریخ را راست تر و مستحکم تر و بلند تر بنا کنیم.

 "ریشه "هی آلام اجتماع باید در تیررس  اعصاب و نگاههای ما قرار گیرد (هیاهوهای سطح را بهلیم برای آنهایی که توان پیشتر رفتنشان نیست). درک کنیم ، درد بکشیم و درمان بیابیم و از همین امروز.

 



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

«اشعار»

«دستبند تجمل»                                               «از محمدکاظم کاظمی»

مریز آبروی سرازیر ما را

به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمل

نمی‌بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا

از آن گوشه ی کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل

به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می‌برد طوفان

تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم

چه خاصیتی بود اکسیر ما را!



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

با نهایت تاسف بعد از ظهر روز شنبه مورخ ‌27/8/85 دو دانشجو، یکی از دانشگاه تربیت معلم سبزوار و یکی از دانشگاه آزاد اسلامی در داخل شهر جنب ایستگاه اتوبوس به علت مسائل اخلاقی و شخصی با یکدیگر مشاجره می‌کنند که دانشجوی دانشگاه تربیت معلم با ضربه‌ی چاقو، دانشجوی دیگر را به قتل می‌رساند.

متاسفانه عده­‌ی اندکی از دانشجویان از فضای به وجود آمده نهایت سوءاستفاده را به نفع اهداف جناحی و فکری خود کرده و دانشجوی ضارب را عضو بسیج دانشجویی معرفی کردند که صد البته کذب محض بوده و این امر برای هیئت رئیسه دانشگاه و مراکز حقوقی و قانونی و دادستانی سبزوار به اثبات رسیده است.در ضمن، این حادثه به دانشجو بودن، شخصیت دانشجویی این دو نفر و حتی دانشگاه نیز ارتباطی نداشته، بلکه حادثه­ی تلخی بوده است مانند خیلی از نزاع های دیگر که در سطح شهر اتفاق می افتد.

 بعد از وقوع حادثه تا سف بار مذکور یکی از سایتها، مصاحبه­ای را به نقل از یکی از اعضای سابق انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم سبزوار منتشر کرده و گفته که دانشجوی قاتل عضو بسیج دانشجویی این دانشگاه بوده است و بدین ترتیب با انتساب قاتل به پیکره­ی بزرگ بسیج دانشجویی راه‌های رفته­ی خود را یک بار دیگر امتحان نمودند. شکست خوردگان دیروز که هیچ حربه ای برای بیگاری کشیدن از دانشجویان ندارند برای معرکه آفرینی نیاز به یک سوژه­ی تازه­ دارند.کسانی که از مسیر امام به مسیر اصلاحات آمریکایی و از آنجا به خروج از نظام همت گماردند و خواستار برقراری لیبرال دموکراسی در این کشور حتی توسط آمریکا شده بودند یک بار دیگر برای غائله آفرینی و موج سواری انگشت اتهام خود را به سمت تشکلی نشانه می‌روند که رشد علمی مملکت را وجهه­ی همت خود قرار داده و در راه اسلام و میهن از هیچ فداکاری دریغ نکرده است. اگر ملت بزرگ ایران و دانشجویان مسلمان و هوشیار کشور باور ‌کنند که شاخه ملی مذهبی و سکولار دفتر تحکیم وحدت به دنبال مطالبات به حق مردم و تقویت هویت ملی و دینی این کشور است سخن آنان را درباره بسیج و بسیجیان نیز باور خواهند کرد.

باید دقت کرد که مناسبت‌های دانشجویی آذر ماه که در سال‌های گذشته محفل و مامن موج سواری ضد انقلاب در دانشگاه‌های کشور بود از حیض انتفاع افتاده است. و ادامه دهندگان راه غائله آفرینان کوی دانشگاه و ... در صددند تا با دشمن تراشی و ایجاد قطب بندی سیاسی و با تحریک عواطف به موجی دیگر سوار گردند. متهم کنندگان بسیج در صددند تا هفته بسیج، سالروز 16 آذر و انتخابات مجلس خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی را تحت الشعاع قرار دهند.



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

بازخوانی اجمالی پرونده­ی شوراها از آن جهت که تاثیر رای مردم را در سرنوشتشان عیان کرده و کمک می­کند تا خود آنها به نقاط ضعف و قوت تصمیماتشان در رأی دادن و برگزیدن پی ببرند، دارای اهمیت است و علاوه بر آن با درک چرایی رویگردانی مردم از یک جریان و اقبال آنها به جریان دیگر می­توان ملاک­هایی را برای انتخاب مجدد به دست آورد.

در سال ?? دولت وقت لایحه قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران را به مجلس فرستاد ولی تصویب آن چهار سال به طول انجامید تا در خرداد ماه سال ?? قانون شوراها با حذف شش شورا از قانون سال ?? مصوب گردید.

دولت سازندگی هرچند خود قانون تشکیل شوراها را به مجلس فرستاد ولی عجله ای برای اجرای آن نداشت و امیدوار بود با مدیریت تکنوکرات ها، توسعه شهری را بدون سنگ اندازی شعاری در مقابل عمل سریع و قاطع مدیران با سرعت پیش ببرد اما نتیجه­ی این کار بروز فسادهای کلان مالی و اقتصادی در سیستم شهرداری و محاکمه مدیران ارشد شهرداری شد.

در اواخر سال ?? غلامحسین کرباسچی شهردار تهران توسط دادگستری بازداشت شد. و بدین ترتیب دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی به محاکمه کشیده شد . نتیجه دادگاه او را از تصدی پست شهرداری تهران محروم کرد و تا زمان تشکیل شورای شهر تهران این پست در بین سرپرستان آن دست به دست می گشت. همین خلأ مدیریت در شهرداری تهران موجب شد تا مردم با جدیت بیشتری به شوراها بیندیشند و خود را آماده انتخابات آن کنند.

احمد حکیمی پور از اعضای اصلاح­طلب شورای شهر اول دلیل اهتمام دولت آقای خاتمی به امر شوراها را این گونه بیان می­کند:« بعد از مطبوعات و احزاب موضوع بعدی شوراها بود...مشاوران نزدیک آقای خاتمی شاید با انگیزه­ی وارد کردن یک شکست انتخاباتی دیگر به محافظه­کاران و با این توجیه که با انتخابات شوراها، به لحاظ شرایط روانی به وجود آمده، یک موج دفاعی به وجود بیاورند و از طرفداران آقای خاتمی در مقیاس بزرگ صد هزار نفری در سطح کشور به عنوان سپر و خاکریز، نهادی تاسیس کنند. اصلاح طلبان وارد این عرصه شدند تا در مقابل جناح رقیب، ضریب مقاومت را بالا ببرند. یعنی با یک رویکرد سیاسی _ امنیتی یک نهاد اجتماعی شکل گرفت»( روزنامه اعتماد، 10 دی 1381 خاطرات احمد حکیمی پور) که صد البته نوع نگاه آنها به شورا و جایگاه آن، بعدها در رویگردانی مردم از ایشان تاثیر بسزایی گذاشت.

در این میان اظهارنظرهای جالبی نیز رخ می داد،از آنجمله جلایی پور از اعضای جبهه مشارکت می گفت: «انتخابات شوراها فقط مکانی برای وزن کشی داخلی گروه های دوم خرداد است و جناح مقابل هیچ شانسی ندارد.»به نظر می­رسد جلایی پور از یاد برده بود که ممکن است شورا محلی برای خدمت به مردم هم باشد!

پس از انتخابات شورای اول که با حضور گسترده­ی مردم همراه بود عبدالله نوری رئیس شورا و سعید حجاریان از بلند پایگان سابق وزارت اطلاعات نایب رئیس شورا شد. محمد عطریانفر عضوموثر طیف چپ کارگزارن سازندگی و مدیر عامل مؤسسه همشهری و در کنار او جمیله کدیور همسر عطاءالله مهاجرانی از منتخبین مردم تهران بود. عباس دوزدوزانی از مؤسسین سپاه پاسداران و نیروهای چپ سنتی که وزارت فرهنگ رادر دولت شهید رجایی برعهده داشت نیز عضو شورا بود. فاطمه جلائی پور خواهر حمیدرضا جلائی پور روزنامه نگار هم در میان منتخبان مردم تهران قرار داشت. محمد ابراهیم اصغرزاده از فعالان جبهه دوم خرداد که سابقه هدایت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی را هم داشت می توانست با نطق های تند خود در شورا حضور جدی داشته باشد. درودیان عضو سابق دفتر تحکیم وحدت هم برگزیده شده بود. داود علیزاده طباطبایی وکیل وابسته به کارگزاران، مهندس غرضی وزیر سابق پست و تلگراف و تلفن و وزارت نیرو، غلامرضا فروزش وزیر سابق جهاد سازندگی دو نفری بودند که گرایشات چپ نداشتند اما به شدت به کارگزاران سازندگی وابستگی داشتند.

رحمت الله خسروی و مرتضی لطفی نمایندگان بخش کارگری جناح چپ در شورا بودند. مهندس عابدینی معاون وزیر سابق صنایع و مدیر عامل باشگاه فوتبال پرسپولیس، احمد حکیمی پور دبیر حزب اراده ملت ایران، داوود سلیمانی، صدیقه وسمقی شاعر و حقیقی فیلمساز از دیگر کسانی بودند که جمع ?? نفری اعضای اصلی و علی البدل شورای اسلامی شهر تهران را تشکیل می دادند.

شورا در نهایت مهندس مرتضی الویری را به عنوان شهردار برگزید. با نزدیک شدن انتخابات مجلس ششم عبدالله نوری و چند نفر دیگر از اعضای شورای شهر که کرسی مجلس را بر صندلی شورای شهر ترجیح می­دادند از سمت خود استعفا کرده تا وارد رقابتهای انتخاباتی مجلس شوند. پس از عبدالله نوری، عباس دوزدوزانی ریاست شورا را بر عهده گرفت. او نیز پس از مدتی با سایر اعضا اختلاف پیدا کرد. وی معتقد بود:« نمایندگان شورا با اشتغال به کارهای مختلف اهتمام جدی به مسایل شهری ندارند.» و به این ترتیب صندلی ریاست را به رحمت ا... خسروی سپرد . در این دوره شورای شهر با شهردار بر سر اختیارات شورای شهر اختلاف پیدا کرد و پس از کش و قوس های بسیار با شکایت متقابل اصغرزاده و الویری، الویری استعفا داد و باز هم سمت شهرداری تهران خالی ماند. پس از آن حجاریان که در جلسات شرکت نمی کرد با نفوذ خود سبب شد تا ریاست شورا از رحمت ا... خسروی به محمد عطریانفر منتقل شود. در زمان ریاست او شورا بیش از پیش به سیاسی کاریها کشیده شد و صحنه شورا مبدل به درگیری های بین او و اصغرزاده گشت. توافق حجاریان و عطریانفر ملک مدنی را بر کرسی شهرداری تهران نشاند. ملک مدنی که از سوی اصغر زاده در دستگاه قضایی مورد اتهام قرار گرفته بود از شهرداری برکنار شده  و در دادگاه نیز محکوم شد و وزارت کشور قانوناً نیابت شورا را برعهده گرفت.

انتخابات شورای شهر دوم در 9 اسفند 81 برگزار شد. همه اذعان داشتند که مجادلات سیاسی، شورای اول را به بی راهه­ای کشاند که جز پرتگاه انحلال مقصدش نبود. همه تحلیلگران از کاهش مشارکت مردم سخن می گفتند. افرادی نظیر تاج­زاده که تلاش می­کردند یک انتخابات غیر سیاسی را تبدیل به رفراندوم بر سر چارچوب­ها کنند با اعلام نتایج در 10 اسفند 1381دچار شوک بزرگی شدند چرا که نتایج نشان از گسترش بی­اعتمادی عمومی و تهی شدن صندوق اجتماعی همان­هایی داشت که به جای خدمت به مردم به سهم­خواهی و منازعات بی­حد و پایان پرداختند.این بی­اعتمادی ریشه در بی­برنامگی یا تضاد بنیادین برنامه­ها داشت. ناسازگاری پایبندی به اسلام و قانون اساسی با اباحیگری و عناد با چارچوب ها و در نهایت رها کردن امور مردم از دیگر عوامل رویگردانی مردم از آنان بود.

تجربه­ی شورای اول موجب شد تا این بار کاندیداها با درک موقعیت کاری و وظایف شوراها عمدتاً بر تخصص خود و نیز عدم وابستگی به جناحین موجود درکشور تأکید داشته باشند.

در شورای شهر دوم فعالیت شورا ضابطه­مند شد و دعواها و منازعات سیاسی به مراتب کاهش یافت و به همین دلیل توانستند منسجم­تر برای حل مشکلات شهر اقدام کنند. اما این موارد به معنای خالی از اشکال بودن شورای دوم نیست چه آنکه بعد از انتخابات ریاست­جمهوری و با نزدیک شدن به انتخابات شورای سوم بعضی از اعضای آن وارد دسته­بندی­ها شده و بر ساز بدنوای تفرقه نواختند. با این حال عملکرد شورای دوم در کل  قابل قبول بود و توانست خدمات بیشتری به مردم ارائه دهد. و البته گذشت زمان و بررسی­های دقیقتر نقاط ضعف و قوت را بیشتر نمایان خواهد کرد.

امروز ما به شورای شهری نیاز داریم که روحیه­ی خدمتگزاری مخلصانه داشته باشند، به آحاد مردم توجه کنند، از تشریفات، رانت جویی و اشرافی­گری دوری کرده ، با بروکراسی مبارزه کنند و علاوه بر آنها با چاشنی تخصص و نگاه کلان به حل مشکلات شهری بپردازند. شورایی که منسجم و همگرا برای بسط عدالت اجتماعی تلاش کند و در راه مبارزه با فقر و فساد و تبعیض دولت را یاری دهد. ان شاءالله.



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

جنبش­های دانشجویی، بعد از جنگ تا به حال دو راه را تجربه کرده­اند، اولی، در فاصله­ی بعد از جنگ تا دوم خرداد 76، در این مدت فضاهای دانشجویی دو ویژگی داشت: یکی رکود و دیگری طرح غلط مسئله.یعنی از یک طرف دانشجویان تشویق می شدند تا وارد مباحث سیاسی نشوند و از طرف دیگر کسانی هم که می خواستند وارد شوند و امکان کنترل آنان نبود  به آنان آدرس غلط داده می­شد.و این وضعیت تا جایی بود که مقام معظم رهبری وارد صحنه شده و تلاش کردند این فضا را به هم بزنند. از آنجمله سخنرانی ایشان در جمع تشکل های دانشجویی در 13 آبان هفتاد و دو بود که در آن دو جمله­ی خیلی معروف گفتند؛ یکی آن بود که فرمودند:« خدا لعنت کند آن دست­هایی که دانشگاه های ما را غیر سیاسی می کنند.» و دومی اینکه: « دانشجو باید تحلیل کند هرچند غلط» چون آن جریانی که رکود در دانشگاه ها را ترویج می­کردند بهانه­اش این بود که یک مشت دانشجو می­خواهند وارد فضاهای سیاسی شوند که نه مطالعه دارند و نه تجربه و ممکن است اشتباه کنند.

 در این دوران عده­ای در دانشگاه بودند که می­گفتند« چرا دانشجو باید تحلیل کند. بلکه باید برایشان بولتن بیاورند و ذهن دانشجو صرفا مصرفی باشد» و اگر هم چنین شد صدای آن در دوم خرداد در می­آید که چنین هم شد. یعنی این فضای پوشالی با یک موج جدی در دوم خرداد شکست.

رکود و سطحی نگری بعد از دوم خرداد در فضای دانشجویی به شکل سیاست زدگی و سیاست بازی و التهاب و اضطراب باز تولید شد و آن فضای رکود به یک جو پر التهاب تبدیل گشت.

در چنین دورانی شعار آزادی و آرمانخواهی مطرح شد و این همان چیزی بود که از ابتدا برای آن جانفشانی شده بود ولی این بار آرمانخواهی را به یک فضای سیاست زده مبتنی بر تفکر وارداتی بردند و آن چیزی شد که در مقاطع مختلف دیدیم. البته برای جنبش های دانشجویی فضای اضطراب آلود عصر خاتمی با فضای رخوت آلود عصر هاشمی خیلی فرق نمی­کند، چون در هر دو صورت، سر نخ دست یک عده باندهای سیاسی است با این تفاوت که در فضای اضطراب­آلود، عناصر خارجی هم وارد شدند. امروز این دو الگو پیش پای جنبش­های دانشجویی است. که باید مواظب باشند بدون اینکه قدم در راه این دو مسیر بگذارند به دنبال یک راه سومی باشند که نه دچار رکود شوند  و نه به التهاب گرفتار آیند. فضای رکود، نسل دانشجوی ما را کوتوله می­کند و آنان را در یک فضای آزمایشگاهی نگه می دارد تا آلوده نشوند و همانطور که قبلا تجربه شد بعدها به مراتب آلوده تر می شوند و فضای جنگ های زرگری بعد از دوم خرداد نیز مانع از رشد صحیح دانشجویان است. بنابراین راه سوم می تواند مطالبه­ی آرمانهای انقلاب اسلامی باشد. یعنی جریان های دانشجویی متعهد و مذهبی نشان دهند که این انقلاب حرفی برای گفتن دارد و در موارد گوناگون جریان سازی کند. به طور مصداقی رهبر انقلاب نسبت به شکل گیری ناتوی فرهنگی هشدار دادند یا مثلا بر ضرورت مهندسی فرهنگی در جامعه تاکید کردند حالا ببینیم این مسائل چقدر از طرف جریان های دانشجویی پیگیری شد. ایشان در سمنان بر مدیریت آزاداندیشى توسط نخبگان و دانشجویان تاکید داشتند حالا چقدر ابعاد و زوایای آن در محیط های دانشجویی باز شده است؟

در نهایت باید دید این رهمود مقام معظم رهبری که فرمودند:« دانشجویان، جوانان و حتی دانش­آموزان باید در ریزترین پدیده­های سیاسی روز تحلیل کنند، حتی اگر غلط باشد.» چقدر در دانشگاه­ها عملیاتی شده است(حالا چه برسد به مدارس). فراموش نکنیم که یک وجه فعالیت­های دانشجویی، کسب آمادگی برای ایفای نقش و تاثیرگذاری در آینده­ی مملکت و دنیاست. آینده­ای که نوید ظهور آن یگانه­ی عالم را می­دهد. براستی جریان­های دانشجویی برای مهیاسازی مقدمات ظهور چه وظایفی دارند؟ و اساسا با رکود یا التهاب می­توان در این جهت گامی برداشت؟


جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

یکی از محورهای مهم بیانات رهبر فرزانه­ی انقلاب در جمع دانشگاهیان استان سمنان، بحث ناتوی فرهنگی بود که موجب ایجاد موجی در برخی از رسانه ها شد تا به بررسی راهکارهای مقابله با آن بپردازند.

محمد حسین صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در 22 آبان، مهمترین وجه ناتوی فرهنگی را اطلاع رسانی دانست و تصریح کرد بسیجیان باید با تهاجم تازه غرب مقابله و بسیج فرهنگی را ایجاد کنند.

محمود محمدی عراقی، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ریشه­ی اصلی ناتوی فرهنگی را در عرصه­ی اندیشه دانست.

علیرضا افشار معاون فرهنگی  و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح نیز ترویج فیلم­های مبتذل، بی­بند و باری، مواد مخدر و ایجاد اختلافات قومی را از جمله­ی موارد ناتوی فرهنگی دانست و بر حفظ وحدت تاکید کرد.

پرویز سروری، عضو دیگر کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی گفت: باید در جهت تجمیع ظرفیت­های فرهنگی، ساماندهی و آرایش آنها اقدام کنند.

مطالب بالا گزیده­ای از دیدگاه­های بعضی از مسئولان فرهنگی درباره­ی ناتوی فرهنگی است که اگر خوب به آنها دقت کنیم می بینیم مجموعه­ای از بایدها و نبایدهاست! باید فلان کار را کرد، باید بهمان کار را نکرد! سوال این است پس چه کسی باید راهکار بیاندیشد و عمل کند؟ رهبر انقلاب در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 13 دی ماه فرمودند:« گاهی بعضی از مسئولان پیش ما می­آیند و درباره­ی حوزه­های مسئولیتشان می­گویند: ما باید این کار را بکنیم، ما باید آن کار را بکنیم. من به اینها می­گویم: برادر! این «باید»ها را من باید به شما بگویمشما باید بگویی چه کار کرده­ای، چه کار می­خواهی بکنی»

از طرف دیگر در آنجاهایی هم که کاری صورت می­گیرد تک وجهی است. یعنی برای مرتفع کردن یک ناهنجاری برنامه­ای تدوین می­شود که جامع نیست و به ابعاد نظارتی توجهی ندارد. یکی از کارهای فرهنگی که می­توان انجام داد نظارت است. با نظارت می­توان جلوی بسیاری از مشکلات را گرفت تا بدین ترتیب در آینده هم مجبور نباشیم با صرف هزینه و وقت به بازسازی بپردازیم. نظارت نوعی امر به معروف و نهی از منکر است که باید احیا شود. چنین نظارتی با آزادی افراد و گروه ها منافاتی ندارد چراکه نظام اسلامی به صورت مبنایی و به معنای حقیقی کلمه به آزادی معتقد است و رشد و تعالی فردی و اجتماعی را در فضای آزاد امکان پذیر می داند ضمن آنکه به موازات این حقیقت باید مراقب بود برخی کج روی ها و هرج و مرج طلبی های بظاهر فرهنگی، آزادی جامعه را سلب نکند و فضای رشد عمومی را مختل نسازد. و منظور از نظارت هوشمندانه جلوگیری از همین هرج و مرج­ها و کج­روی هاست.

 



<      1   2   3   4      
 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com