سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

آبان 85 - جنبش عدالت خواهی دانشگاه صنعتی شریف

هرکه بسیار یاد مرگ کند، خداوند دوستش خواهد داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

 RSS 

کل بازدید ها :

31881

بازدیدهای امروز :

2

بازدیدهای دیروز :

5


درباره من


لوگوی من

آبان 85 - جنبش عدالت خواهی دانشگاه صنعتی شریف

 پیوندهای روزانه

گروه جنبش عدالت خواهی شریف [19]
وبلاگ داخلی جنبش عدالت خواهی شریف [24]
[آرشیو(2)]


 اوقات شرعی

 جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!


اشتراک

 


نوشته های قبلی

جزوات و مقالات جنبش
آبان 85
آذر 85
زمستان 1385
پاییز 1385


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

«اشعار»

«دستبند تجمل»                                               «از محمدکاظم کاظمی»

مریز آبروی سرازیر ما را

به ما بازده نان و انجیر ما را

خدایا! اگر دستبند تجمل

نمی‌بست دست کمانگیر ما را

کسی تا قیامت نمی کرد پیدا

از آن گوشه ی کهکشان تیر ما را

ولی خسته بودیم و یاران همدل

به نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می‌برد طوفان

تمام شکوه اساطیر ما را

طلا را که مس کرد، دیگر ندانم

چه خاصیتی بود اکسیر ما را!



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

جمعه ی آخر رمضان، انتهای شرقی خیابان آزادی، جمعیت.

می شنوم:" یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" ...تکرار میکنم:" یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" . دلم هم با من تکرار کرد، حتی چند بار هم بدون من!

می شنوم: "ال... اکبر" ...تکرار می کنم :" ال... اکبر"دلم فکر کنم ولی ساکت باشد...

می شنوم :" وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" ...تکرار نمی کنم ؛ دوست ندارم دروغ بگویم . از کوتاهی نگاهم احساس حقارت می کنم، مگر حتماً باید به انضمام کلاه آهنی و آریجی باشی ولابد مقابل  تانک تا حکم جهاد را سنس کنی؟!

حکم جهاد را همان روزی دادند که اتفاقاً بند پوتینها داشت باز می شد!(پیام امام )یا اصلاً بگو همان ?? سال قبل که ادعای "در انداختن طرح نو"ایران را را تاریخ ثبت کرد، ... طبیعتاً طرح نو نرم افزارهایی می خواست و سخت افزارهایی، فوریت نیازهای سخت افزاری - بهمراه قحط نیرو - نخبه های نرم افزاری نهضت را پای سخت افزار خرج کرد! و ناچار نرم افزار سپرده شد به دانشگاه...سیستمی که ورودی اش شده خروجی های کلاسهای کنکور تضمینی و مدارس غیر انتفاعی و ...و نهایتاً فیلتر قناس کنکور. و خروجی اش پیروزی های پی در پی ربوکاپ و مدالهای المپیادهای "علمی" گوشه و کنار جهان،...، بعلاوه ی ورودی های کنکور مقطع بعدی ، چشم به راههای پذیرش ام ای تی ،لیسانسه های پرتوقع ناکارآمد - و البته بدون کار مانده - ، ... و غرورانگیزترین محصولش هم انبوه پیپر های منتشره از استاد یا دانشجو، پاسخی - با تمام وجود - به سوالات علمی ـ تخصصی صنعت قطبهای اقتصادی جهان و البته از بودجه ی پژوهشی یک کشور جهان سوم!!! در ازای نشانی و لقبی و سوتی و کفی ... بعبارت واضح تر : بهره کشی هرچه بیشتر از سخت افزار (سیستم آموزشی) کشورمان در اجرای مو به موی نرم افزارهای(محتوای آموزشی) سارشی آنهایی که روزگاری دهان ا.و بود و مشت محکم ما(!). و با این اوصاف لابد منتظر ظهور موسی ای در دامن فرعونیم! و زهی تصور باطل، که فرعون هم از یک سوراخ ، دو بار گزیده نمی شود!

پس تا اینجا رسیدیم به دانشجویی که ملتفط این موضوع شده که ظرفیت یک "سلف سرویس علمی" تا کجاست؟ و توقع تولید نرم افزار از همان جریانهای "خودجوش" دانشجوییست. پس سرش را بالا می آورد تا ببیند، کلانتر و اجتماعی تر - چنان که ابتدایی ترین لازمه ی ماموریتی اینقدر سنگین است - بالاتر و بازهم بالا تر و "تق!" ، ببخشید "سقف"ی بنام جناحهای سیاسی را فراموش کردم! ...

اینکه چه کسی خواسته است که "حد اشباع " درک و درد دانشجو  حتی از احزاب پایین تر نگه داشته شود ؟ (در اندازه ی  این تشکل چه کرد و دبیر فلان جمعیت چه گفت و ...)مجال بحث دیگری می طلبد . روی این قلم با مایی ست که ته دلمان - بفهمی نفهمی - شرمنده ایم از همه ی آنهایی که توی مدارس سه شیفته با چهل، پنجاه نفر همکلاسی دیپلم گرفتند ـ یا حتی نگرفتند! ـ تا من وشما - از کانال سمپاد یا غیر آن - "شریفی" شویم ... مایی که شاید بدمان نیاید اگر روزی بتوانیم درصدی را از اینهمه آمپری که طی حداقل چهارده پانزده سال تحصیل(؟!) از جامعه ی محروم سخاوتمندمان کشیده ایم به سیستم برگردانیم، کاهی را از کوهی که بر گرده اش بار کرده ایم ، خودمان بردایم.

ما متعلق به آینده ایم - آینده ی همین مردم - و طبعاً "دیروز" و "امروز" فقط پله هایی هستند که بر فرازشان بیاستیم و پله های بعدی تاریخ را راست تر و مستحکم تر و بلند تر بنا کنیم.

 "ریشه "هی آلام اجتماع باید در تیررس  اعصاب و نگاههای ما قرار گیرد (هیاهوهای سطح را بهلیم برای آنهایی که توان پیشتر رفتنشان نیست). درک کنیم ، درد بکشیم و درمان بیابیم و از همین امروز.

 



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

جمعه ی آخر رمضان، انتهای شرقی خیابان آزادی، جمعیت.

می شنوم:" یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" ...تکرار میکنم:" یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا" . دلم هم با من تکرار کرد، حتی چند بار هم بدون من!

می شنوم: "ال... اکبر" ...تکرار می کنم :" ال... اکبر"دلم فکر کنم ولی ساکت باشد...

می شنوم :" وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" ...تکرار نمی کنم ؛ دوست ندارم دروغ بگویم . از کوتاهی نگاهم احساس حقارت می کنم، مگر حتماً باید به انضمام کلاه آهنی و آریجی باشی ولابد مقابل  تانک تا حکم جهاد را سنس کنی؟!

حکم جهاد را همان روزی دادند که اتفاقاً بند پوتینها داشت باز می شد!(پیام امام )یا اصلاً بگو همان ?? سال قبل که ادعای "در انداختن طرح نو"ایران را را تاریخ ثبت کرد، ... طبیعتاً طرح نو نرم افزارهایی می خواست و سخت افزارهایی، فوریت نیازهای سخت افزاری - بهمراه قحط نیرو - نخبه های نرم افزاری نهضت را پای سخت افزار خرج کرد! و ناچار نرم افزار سپرده شد به دانشگاه...سیستمی که ورودی اش شده خروجی های کلاسهای کنکور تضمینی و مدارس غیر انتفاعی و ...و نهایتاً فیلتر قناس کنکور. و خروجی اش پیروزی های پی در پی ربوکاپ و مدالهای المپیادهای "علمی" گوشه و کنار جهان،...، بعلاوه ی ورودی های کنکور مقطع بعدی ، چشم به راههای پذیرش ام ای تی ،لیسانسه های پرتوقع ناکارآمد - و البته بدون کار مانده - ، ... و غرورانگیزترین محصولش هم انبوه پیپر های منتشره از استاد یا دانشجو، پاسخی - با تمام وجود - به سوالات علمی ـ تخصصی صنعت قطبهای اقتصادی جهان و البته از بودجه ی پژوهشی یک کشور جهان سوم!!! در ازای نشانی و لقبی و سوتی و کفی ... بعبارت واضح تر : بهره کشی هرچه بیشتر از سخت افزار (سیستم آموزشی) کشورمان در اجرای مو به موی نرم افزارهای(محتوای آموزشی) سارشی آنهایی که روزگاری دهان ا.و بود و مشت محکم ما(!). و با این اوصاف لابد منتظر ظهور موسی ای در دامن فرعونیم! و زهی تصور باطل، که فرعون هم از یک سوراخ ، دو بار گزیده نمی شود!

پس تا اینجا رسیدیم به دانشجویی که ملتفط این موضوع شده که ظرفیت یک "سلف سرویس علمی" تا کجاست؟ و توقع تولید نرم افزار از همان جریانهای "خودجوش" دانشجوییست. پس سرش را بالا می آورد تا ببیند، کلانتر و اجتماعی تر - چنان که ابتدایی ترین لازمه ی ماموریتی اینقدر سنگین است - بالاتر و بازهم بالا تر و "تق!" ، ببخشید "سقف"ی بنام جناحهای سیاسی را فراموش کردم! ...

اینکه چه کسی خواسته است که "حد اشباع " درک و درد دانشجو  حتی از احزاب پایین تر نگه داشته شود ؟ (در اندازه ی  این تشکل چه کرد و دبیر فلان جمعیت چه گفت و ...)مجال بحث دیگری می طلبد . روی این قلم با مایی ست که ته دلمان - بفهمی نفهمی - شرمنده ایم از همه ی آنهایی که توی مدارس سه شیفته با چهل، پنجاه نفر همکلاسی دیپلم گرفتند ـ یا حتی نگرفتند! ـ تا من وشما - از کانال سمپاد یا غیر آن - "شریفی" شویم ... مایی که شاید بدمان نیاید اگر روزی بتوانیم درصدی را از اینهمه آمپری که طی حداقل چهارده پانزده سال تحصیل(؟!) از جامعه ی محروم سخاوتمندمان کشیده ایم به سیستم برگردانیم، کاهی را از کوهی که بر گرده اش بار کرده ایم ، خودمان بردایم.

ما متعلق به آینده ایم - آینده ی همین مردم - و طبعاً "دیروز" و "امروز" فقط پله هایی هستند که بر فرازشان بیاستیم و پله های بعدی تاریخ را راست تر و مستحکم تر و بلند تر بنا کنیم.

 "ریشه "هی آلام اجتماع باید در تیررس  اعصاب و نگاههای ما قرار گیرد (هیاهوهای سطح را بهلیم برای آنهایی که توان پیشتر رفتنشان نیست). درک کنیم ، درد بکشیم و درمان بیابیم و از همین امروز.

 



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

انقلاب اسلامی ایران که نزدیک به سه دهه از آغاز آن می‌گذرد، بیش از آنکه یک انقلاب سیاسی باشد، از بن مایه‌ها و درونمایه‌ی فرهنگی برخوردار است اما متأسفانه آن طور که ما در عرصه‌ی تغییر نظام سیاسی فاسد موجود خوب ظاهر شدیم در تغییر مفاهیم، ساختارها و محصولات فرهنگی معیوب و ناسالم حاکم براندیشه و عمل عوام و فواصل جامعه موفق نبودیم البته حضرت امام با طرح گفتمان «اسلام ناب» در مقابل دیگر قرائت‌‌های انحرافی- التقاطی موجود از اسلام، تلاش نمود تا مبنای سیاست فرهنگی انقلاب را عرضه و تثبیت نماید. آن گونه که امام برای ما تصور می‌کند، جامعه بعد از انقلاب برای ادامه و تداوم خود در مسیر اسلام ناب راهی جز باز تولید فرهنگی جدید متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی ندارد.

حال که بیش از دو دهه از تشکیل «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به دست معمار انقلاب اسلامی و نیز کمتر از یک دهه از تدوین اساسنامه‌ی شورا و ابلاغ ترکیب جدید توسط رهبری می‌گذرد اگر چه این مدت زمان برای تحقق کامل آرمانهای انقلاب اسلامی ناکافی به نظر می‌رسد اما نگاهی به فهرست بلند بالای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی این مطلب را نشان می‌دهد که هر چند قدم‌هایی برداشته شده است، اما نسبت به اهداف و وظایف شورای عالی بسیار ناچیز محسوب می‌شود. وظایفی که برعهده‌ی این شورا گذاشته شده است با این مصوبات، هم خوانی ندارد. تمامی مصوبات شورا را اگر بررسی کنید چیزی را نمی‌توان یافت که در سطح این افراد باشد. بسیاری از وظایف شورا چون   «تدوین خط مشی‌های آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و اجتماعی کشور» ، «تجزیه و تحلیل جریانات فرهنگی ایران و جهان» و « آسیب شناسی الگوها و برنامه‌های توسعه» و ... ردپایی از پیگیری آنها در مصوبات شورا دیده نمی‌شود. شورا در سال گذشته بطور متوسط در هر جلسه سه مصوبه داشته است گذر از این که عضویت متوسط سه مصوبه در هر جلسه با توجه به وظایف سنگین شورا و اهمیت موضوعات فرهنگی عجیب است ولی موضوع این مصوبات هم به خودی خود جالب است.  در بسیاری از جلسات تنها مصوبه‌ی شورا تأیید انتخاب روسای دانشگاهها است یا انتخاب نمایندگانی در شوراهای اقماری مرتبط با شورای عالی انقلاب فرهنگی.

در صورتی که مصوبات این شورا دارای اعتباری در حد قانون می‌باشد و بر همه‌ی سازمان‌ها و ارگان‌های فرهنگی فرض است که از شورا تبعیت کنند اگر به حضور روسای سه قوه و وزرای علوم، فرهنگ و ارشاد و روسای کمیسیونهای فرهنگی و آموزشی مجلس در این شورا توجه شود جایگاه این مصوبات بیشتر نمایان خواهد شد. رهبر انقلاب با نگاه مدبرانه و ژرف اندیشی که داشتند وظیفه‌ی مهم تدوین در مهندسی فرهنگی کشور را بر دوش این شورا که بنابر قانون تنها نهاد کلان فرهنگی است قرار داده‌اند اما با گذشت 4 سال، هیچ کار مشخصی درباره‌ی تدوین این مهندسی انجام نشده است رهبری سه سال متوالی در دیدار با اعضای شورا این مبحث را مطرح کردند و هر سال به ضرورت تدوین مهندسی فرهنگی کشور تأکید کردند تا این که در سال 84 در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی صراحتاً می‌فرمایند در انتظار می‌رفت مجموعه‌ی مهندسی فرهنگی کشور امسال تدوین شده باشد و در همان جا با اعضای شورا احتجاج می‌کنند که روز قیامت جلوی شما را خواهم گرفت چرا که من بهترین کسانی را که در این مسیر می‌شناختم، در این شورا جمع کردم. و در شرایطی که نقشه‌ی کار فرهنگی کشور مشخص نیست هیچ انتظاری هم نمی‌توان از نهادهای فرهنگی تاثیرگذار چون وزارت ارشاد و صدا و سیما و آموزش و پرورش و ... داشت.

 

دبیرخانه‌ی شورا که وظیفه‌ی پشتیبانی فکری و تئوریک شورا را برعهده دارد و مسئول تنظیم دستور جلسات شوراست بیشتر متمایل به مسایل خرد و گذراست و فاصله‌ی زیادی با جایگاه آن دارد.

 

 یکی از اشکالات این شورا این است که چون بودجه‌ی نهادهای فرهنگی منوسط به نظر شورا در مورد آنها نیست این نهادها در برابر شورا پاسخگو نیستند در صورتی که چون فعالیتها و وظایف سازمان‌های فرهنگی باید متناسب با سیاستهای تعیین شده از طرف شورا هماهنگ شود نیاز است که بودجه‌ی نهادهای فرهنگی با نظر شورا مشخص شود. یکی از ضعف‌های این شورا این است که کار اصلی اکثر اعضای آن، این نیست و برای بسیاری از این مسئولین، این کار در حاشیه است و متأسفانه بعضی از اعضای شورا انگیزه‌ی لازم برای شورا و بعضی نیز توان لازم برای این مهم را دارا نیستند.

امید است با جایگزینی افراد با انگیزه و با توان در شورا و تغییر نگاه نهادهای فرهنگی به این شورا، این شورا در رسیدن به اهداف خود موفق باشد.

  ان شاء ا...

 

 



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

جگر سید!

اتاقِ کارِ آقای سیدحسن نصرالله هم دو پنجره داشت. یکی رو به دریا و یکی رو به جنوب. پس از آزادیِ جنوب، سال 2002 بود به گمانم که ایشان ما پنج نویسنده را به حضور پذیرفت. در ضاحیه و در مربع الامن و در دفتر کارِ خود. برای‌مان از حمله‌ی کورِ اسرائیل در جنوب گفت و شهادتِ اتفاقیِ یکی از سربازانِ حزب‌الله و درگیری‌های مرزیِ آن روزها که برای مقابله به مثل بود. سیدحسن نصرالله تعریف می‌کرد:

 

- همین چند ساعتِ پیش بچه‌ها تماس گرفتند که روی خطِ مرزی می‌توانیم یک تانکِ مرکاوا را (که آن روزها بسیار جدید بود) منهدم کنیم. دو سرنشین دارد. به آن‌ها گفتم که صبر کنند تا دو ساعتِ دیگر که جیپِ سه‌نفره‌ی گشتِ مرزی از آن‌جا عبور می‌کند. گفتند چرا؟ تانکِ چندصد‌هزار دلاری دستِ کم ده‌ها برابرِ جیپِ قراضه قیمت دارد!

 

سیدحسن مکثی کرد و لب‌خندی زد. بعد ادامه داد:

 

- به آن‌ها گفتم اگر مرکاوا را بزنیم، امریکا بلافاصله یکی به‌ترش را به ایشان هدیه خواهد داد. اما یک نفر سرنشینِ اضافه‌ی جیپ را امریکا نمی‌تواند به آن‌ها هدیه بدهد! تازه از همه‌ی این‌ها گذشته عاقبت همه‌ی مرکاواها مالِ ماست، برای چه نابودشان کنیم؟

 

به مفهومِ دقیقِ کلمه ما پنج نویسنده یعنی رضای بایرامی و محسن مومنی و اکبر خلیلی و دکتر غلامعلی رجایی خفقان گرفته بودیم. صدای نفس هم‌دیگر را می‌شنیدیم. پیش‌تر نوشتم، جلسه دو-سه ساعت بود و من فقط همین خاطره را دارم. دلیلِ اصلیِ این سکوت و خفقان را بعد از نقلِ این خاطره‌ی سیدحسن به او گفتم.

 

اتاقِ سید حسن دو پنجره داشت، بری و بحری. یکی به سمتِ جنوب یکی به سمتِ دریا. من تمامِ مدت گرفتارِ آن بودم که موشکِ اسرائیلی از ناوچه‌ی مستقر در دریا به سمتِ ما خواهد آمد یا از جنوب و من به کدام سمت بایستی خیز بروم. طبیعی بود که هیچ نمی‌شنیدم از صحبت‌های او. آن‌وقت روبه‌روی من مردی نشسته بود که از اسرائیل و امریکا جوری حرف می‌زد که پنداری ایمانِ خمینی در جانش حلول کرده است...



شنیده بودم که جلال بعد از دیدنِ امام در اوایل شروعِ نهضت در راه برگشت از قم به برادرش شمس گفته بود که دیدی؟ و او جواب داده بود که چه چیز را؟ و دوباره جلال پرسیده بود که دیدی؟ و عاقبت قریب به این مضمون گفته بود دیدی جگر این مرد را! و ما پنج نویسنده نیز تا پایان سفر مشغولِ تخمین وزنِ جگرِ سید حسن بودیم!

گفته اند ادبیات برای ادبیات ، اما چیزهایی است که ادبیات مدیون آن هاست،از جمله همین جگر!



جنبش عدالت خواهی دانشگاه شریف تاریخ چهارشنبه 85/9/22 ساعت 4:40 عصر

هوالحق

گوشه ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در دیدار اعضاى مجلس خبرگان‏ (81/12/13)

 

" ...تفاوت دیگر دمکراسی های رایج دنیا با نظام مردم‏سالاری دینی این است که در مردم‏سالاری دینی کارهای رایجِ دنیا و اسرافها و تبلیغات پر خرج مطلقاً نباید انجام گیرد... شنیده شد در بعضی از مناطق، نامزدهای انتخابات با شعارهای ضدّاسلامی و ضدنظام خواسته‏اند نظر مردم را جلب کنند! البته مردم با بی‏اعتنایی خود، پاسخ اینها را دادند؛ لیکن معلوم شد دستگاه نظارت بر این امور، دستگاه دقیقی نبوده و به وظیفه خود عمل نکرده ...البته انتخابات گذشت؛ اما این‏که مسؤولان امور به وظیفه خود عمل نکنند، نگذشته است. این قابل بررسی و قابل تعقیب و پیگیری است و باید معلوم شود واقعاً تعمّد داشته‏اند یا نه. کسانی را که امام صریحاً از گردونه سیاست کشور خارج کرده‏اند، چرا باید افرادی برخلاف نظر امام و برخلاف آنچه مبنای نظام جمهوری اسلامی است، وارد میدان کنند؟ "

 

موضوع: اشکال دور و پارادوکس عزل

 

1ـ در قانون اساسى آمده است: اعضاى شوراى نگهبان از طرف رهبر تعیین می شوند و آنها صلاحیت کاندیداهاى خبرگان رهبرى را تأیید مى کنند; بنابر این تعیین رهبر از سوى خود وى ـ با واسطه ـ انجام مى شود، و این یک نوع «دَوْر» است!

 

مغالطه اى که در وارد کردن اشکال دور به رابطه میان ولىّ فقیه و خبرگان وجود دارد در آن جاست که مى گوید: «ولىّ فقیه اعتبارش را از مجلس خبرگان کسب مى کند» در حالى که اعتبار خود خبرگان به امضاى ولىّ فقیه و از طریق تأیید توسّط شوراى نگهبان است که خود این شورا اعتبارش را از رهبر گرفته است. و پاسخ این است که اعتبار ولىّ فقیه از ناحیه خبرگان نیست بلکه به نصب از جانب امام معصوم(علیه السلام) و خداى متعال است و خبرگان در حقیقت رهبر را نصب نمى کنند بلکه نقش آنان «کشف» رهبر منصوب به نصب عام از جانب امام زمان(علیه السلام) است.

جواب دیگرى هم که مى توانیم بدهیم این است که بطور مثال، بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى(قدس سره)اوّلین شوراى نگهبان را تعیین فرمودند و آن شوراى نگهبان صلاحیّت کاندیداهاى مجلس خبرگان رهبرى را تأیید کردند و آنان انتخاب شدند. امّا این مجلس خبرگان کارش تعیین رهبر بعدى است و بنابراین دورى در کار نیست. بله اگر این گونه بود که امام خمینى(قدس سره)با یک واسطه (شوراى نگهبان) مجلس خبرگان رهبرى را تأیید کرده بودند و در عین حال همین مجلس خبرگان، امام را به رهبرى تعیین کرده بود این کار، دور بود.

2- اگر زمانى مجلس خبرگان رهبرى، رهبر را فاقد صلاحیت تشخیص داده و عزل کرد و هم زمان، رهبر و ولىّ فقیه هم تشخیص داد که این مجلس خبرگان صلاحیت خودش را از دست داده و آن را منحل نمود چه باید کرد؟

روشن است که اگر فقط یکى از دو مسأله فوق الذّکر اتفاق بیفتد مشکلى نخواهد بود; یعنى اگر فقط این باشد که مجلس خبرگان ولىّ فقیه را عزل کند او از این سمت برکنار خواهد شد. و اگر هم فقط این باشد که رهبر و ولىّ فقیه حکم به انحلال مجلس خبرگان کند این مجلس منحل خواهد شد - ولىّ فقیه مى تواند با استفاده از ولایتى که دارد مجلس خبرگان را منحل نماید گر چه در هیچ قانونى صراحتاً یکى از اختیارات ولىّ فقیه را «انحلال مجلس خبرگان» ذکر نکرده اند- و باید با برگزارى انتخابات، مجلس خبرگان جدیدى تشکیل شود. امّا مشکل در جایى پیش خواهد آمد که این دو حکم در یک زمان واقع شود .

 آن چه اجمالاً در این باره مى توان گفت این است که هر یک از مجلس خبرگان و ولىّ فقیه که حکمش به حسب زمانى مقدّم بر دیگرى صادر شده باشد حکم او نافذ و حکم دیگرى فاقد اعتبار خواهد بود و فرض همزمانى این دو حکم فرضى است بسیار نادر که بحث از آن ارزش عملى چندانى ندارد.

امّا، نکته علمى مهم و قابل توجهى که در این مورد وجود دارد این است که همان گونه که در ابتداى امر، کار مجلس خبرگان «کشف» و تشخیص فرد واجد شرایط، و نه «نصب» او، مى باشد در انتها هم کار مجلس خبرگان تنها «کشف» و تشخیص از دست دادن شرایط است و عزل به صورت خود بخود انجام مى پذیرد. و اتّفاقاً این مسأله یکى از امتیازات و ویژگى هاى نظریه و نظام ولایت فقیه است که به محض این که کوچک ترین خللى در شرایط لازم براى رهبرى بوجود بیاید رهبر خود بخود عزل مى شود و اعتبار و مشروعیتش را از دست مى دهد.



 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com